- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 باکمال اتحاد ازوصل مهجوریم ما همچو ساغر می بهلب داریم و مخموریم ما
2 پرتو خورشید جز در خاک نتوان یافتن یکزمین و آسمان از اصل خود دوریمما
3 درتجلی سوختیم وچشم بینش وا نشد سخت پابرخاست جهل مامگرطوریم ما
4 با وجود ناتوانی سر بهگردون سودهایم چون مه سرخط عجزیم ومغروریم ما
5 تهمت حکم قضا را چاره نتوان یافتن اختیار از ماست چندانیکه مجبوریم ما
6 مفت ساز بندگیگر غفلت وگر آگهی پیش نتوان برد جزکاریکه مأموریم ما
7 بحر در آغوش و موج ما همان محوکنار کارها با عشق بیپرواست معذوریم ما