باکمال اتحاد ازوصل مهجوریم از بیدل دهلوی غزل 226

بیدل دهلوی

آثار بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

باکمال اتحاد ازوصل مهجوریم ما

1 باکمال اتحاد ازوصل مهجوریم ما همچو ساغر می به‌لب داریم و مخموریم ما

2 پرتو خورشید جز در خاک نتوان ‌یافتن یک‌زمین و آسمان از اصل خود دوریم‌ما

3 درتجلی سوختیم وچشم بینش وا نشد سخت پابرخاست جهل مامگرطوریم ما

4 با وجود ناتوانی سر به‌گردون سوده‌ایم چون مه سرخط عجزیم ومغروریم ما

5 تهمت حکم قضا را چاره نتوان یافتن اختیار از ماست چندانی‌که مجبوریم ما

6 مفت ساز بندگی‌گر غفلت وگر آگهی پیش نتوان برد جزکاری‌که مأموریم ما

7 بحر در آغوش و موج ما همان محوکنار کارها با عشق بی‌پرواست معذوریم ما

عکس نوشته
کامنت
comment