-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز کام نهنگان برون آمدیم ز غرقاب دریای خون آمدیم
2 نه از بادیه بل ز طوفان نوح به کشتی عصمت درون آمدیم
3 سه ماه از تمنای جنات عدن به دست زبانی زبون آمدیم
4 سه ماهه سفر هست چلساله رنج که از تیه موسی برون آمدیم
5 به سگجانی ار چون سکندر به طبع در آن راه ظلمات گون آمدیم
6 چو خضر از سرچشمه خوردیم آب هم الیاس را رهنمون آمدیم
7 ز غوغای زنگیدلان عرب گریزان ندانی که چون آمدیم
8 از آن زاغ فعلان گه شبروی ز صف کلنگان فزون آمدیم
9 ز خون خوردن و حبس جستیم عور تو گوئی ز مادر کنون آمدیم
10 اگر سرنگون خواندهای مان رواست که از ما از رحم سرنگون آمدیم