باز در دام بلای تو فتادیم از سنایی غزنوی غزل 171

سنایی غزنوی

آثار سنایی غزنوی

سنایی غزنوی

باز در دام بلای تو فتادیم ای پسر

1 باز در دام بلای تو فتادیم ای پسر بر سر کویت خروشان ایستادیم ای پسر

2 زلف تو دام است و خالت دانه و ما ناگهان بر امید دانه در دام اوفتادیم ای پسر

3 گاه با چشم و دل پر آتش و آب ای نگار گاه با فرق و دو لب بر خاک و بادیم ای پسر

4 تا دل ما شد اسیر عقرب زلفین تو همچو عقرب دست‌ها بر سر نهادیم ای پسر

5 از هوس بر حلقهٔ زلفین تو بستیم دل تا ز غم بر رخ ز دیده خون گشادیم ای پسر

عکس نوشته
کامنت
comment