- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ما در خلوت به روی خلق ببستیم از همه بازآمدیم و با تو نشستیم
2 هر چه نه پیوند یار بود بریدیم وآنچه نه پیمان دوست بود شکستیم
3 مردم هشیار از این معامله دورند شاید اگر عیب ما کنند که مستیم
4 مالک خود را همیشه غصه گدازد ملک پری پیکری شدیم و برستیم
5 شاکر نعمت به هر طریق که بودیم داعی دولت به هر مقام که هستیم
6 در همه چشمی عزیز و نزد تو خواریم در همه عالم بلند و پیش تو پستیم
7 ای بت صاحب دلان مشاهده بنمای تا تو ببینیم و خویشتن نپرستیم
8 دیده نگه داشتیم تا نرود دل با همه عیاری از کمند نجستیم
9 تا تو اجازت دهی که در قدمم ریز جان گرامی نهاده بر کف دستیم
10 دوستی آن است سعدیا که بماند عهد وفا هم بر این قرار که بستیم