-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 داریم در زمانه بد طالع زبون طالع چنین زمانه چنان چون کنم چون
2 خور نیست هر سحر پی آزار ما فلک دستی ز آستین جفا می کند برون
3 کم دیده ایم بر رخ زرد و سرشگ آل رنگ ترحم از روش چرخ نیلگون
4 خون می رود ز دیده ما بس که چون شفق بی مهری فلک دل ما کرده است خون
5 ما دون نه ایم گر نکند میل دور نیست با غیر جنس خود نه عداوت سپهر دون
6 فرهاد دید رحمت سیر ره بلا پیچید پای عجز بدامان بیستون
7 از ذکر جور دور فضولی ترا چه سود کم گوی نگشته که از آن غم شود فزون