1 ما به ابد میبریم عشق ترا از ازل در همه عالم که دید عشق چنین بیخلل؟
2 از سر من شور تو هیچ نیاید برون گر چه سر آید زمان ور چه در آید اجل
3 هیچ کسم، گر بدل بر تو گزینم به دل هیچ کسی خود بدل بر تو گزیند بدل؟
4 شمع لبت را بدید، مهر گرفت از عقیق موم دهانت بدید مهر گرفت از عسل
5 راهرو عقل را زلف تو دارالامان کار کن روح را لطف تو بیتالعمل
6 بوده ز جور تو ما در همه وقتی زبون گشته به مهر تو ما در همه گیتی مثل
7 ماه شبستان تو مورچهٔ وتخت جم وصل تو و جان ما یوسف و سیم دغل
8 زلف تو تن را نوشت سورهٔ نون بر ورق قد تو دل را نهاد لوح الف در بغل
9 چشم مرا از لبت نیست گزیری که، هست لعل لبت را شکر، چشم سرم را سبل
10 فوت نشد نکتهای از کشش و از جسش با لب و زلف ترا مرتبهٔ عقد و حل
11 اوحدی از دیر باز فتنهٔ تست، ای غزال تا نشود ناامید زود نیوش این غزل