-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ما از عراق جان غم آلود میبریم وز آتش جگر دل پردود میبریم
2 در گریهٔ وداع تذروان کبک لب طاووسوار پای گلآلود میبریم
3 شبها ز بس که سوزش تبها همی کشیم لبها کبود و آبله فرسود میبریم
4 داریم درد فرقت یاران گمان مبر کاندوه بود یا غم نابود میبریم
5 یاری ز دست رفته غم کار میخوریم مایه زیان شده هوس سود میبریم
6 خونین دلی به صبر سر اندوده وز سرشک خاکین رخی چو کاه گلاندود میبریم
7 گل درد سر برآورد و ما درد سر چو گل دیر آوریم و زحمت خود زود میبریم
8 گفتی چو میبرید ز بغداد زاد راه صد دجله خون که دیده به پالود میبریم