ما از عراق جان غم آلود از خاقانی شروانی غزل 229

خاقانی شروانی

آثار خاقانی شروانی

خاقانی شروانی

ما از عراق جان غم آلود می‌بریم

1 ما از عراق جان غم آلود می‌بریم وز آتش جگر دل پردود می‌بریم

2 در گریهٔ وداع تذروان کبک لب طاووس‌وار پای گل‌آلود می‌بریم

3 شب‌ها ز بس که سوزش تب‌ها همی کشیم لب‌ها کبود و آبله فرسود می‌بریم

4 داریم درد فرقت یاران گمان مبر کاندوه بود یا غم نابود می‌بریم

5 یاری ز دست رفته غم کار می‌خوریم مایه زیان شده هوس سود می‌بریم

6 خونین دلی به صبر سر اندوده وز سرشک خاکین رخی چو کاه گل‌اندود می‌بریم

7 گل درد سر برآورد و ما درد سر چو گل دیر آوریم و زحمت خود زود می‌بریم

8 گفتی چو می‌برید ز بغداد زاد راه صد دجله خون که دیده به پالود می‌بریم

عکس نوشته
کامنت
comment