1 ماییم ز عشق مست رفته فارغ ز هر آنچه هست رفته
2 بر درگه شاه ملک خوبی با ذلت و با شکست رفته
3 از جمله علایق و عوایق یکبار بشسته دست رفته
4 با قامت تو صنوبر و سرو هر یک زده لاف و پست رفته
5 در زلف تو بسته شاهدی دل بنگر چه بگیر و بست رفته
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 کردی ز غم آباد چو کاشانۀ ما را بازآ و ببین مونس هم خانه ما را
2 مگذار که ویرانه شود از غم هجران آباد چو کردی دل ویرانه ما را
1 هر لحظه سیل دیده به خون میکشد مرا سودای گیسویت به جنون میکشد مرا
2 گر به وعدههای دل خلافت کشد رواست سوی سراب سوز درون میکشد مرا
1 تا دل نظری به حال خود کرد جز درد و غم نگار خود کرد
2 گر خاک سری فدای تو شد بگذر ز گناهش ار چه بد کرد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **