مائیم مست از محمدحسین غروی اصفهانی غزل 114

محمدحسین غروی اصفهانی

آثار محمدحسین غروی اصفهانی

محمدحسین غروی اصفهانی

مائیم مست باده روز الست تو

1 مائیم مست باده روز الست تو نی بلکه مست غمزۀ چشمان مست تو

2 ما کرده ایم سینه سپر تیغ عشق را نی بلکه دیده را هدف تیر شست تو

3 ما داده ایم سلسلۀ اختیار را نی بلکه رشتۀ دل و دین را بدست تو

4 ما بنده ایم و بستۀ غم توایم یا رب مرا مباد جدائی ز بست تو

5 ما دل شکسته ایم شکستن چه حاجت است هر چند هست عین درستی شکست تو

6 برخیز ای دلیل دل رهروان که ما سرگشته ایم در ره عشق از نشست تو

7 ما را ز خوی دیو طبیعت نجات ده ای جان فدای روح حقیقت پرست تو

8 عرض نیاز در بر سرو بلند ناز کی مفتقر رسا است به بالای پست تو

عکس نوشته
کامنت
comment