مستیم و بیخودیم از جلال الدین محمد مولوی غزل 1120

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

مستیم و بیخودیم و جمال تو پرده در

1 مستیم و بیخودیم و جمال تو پرده در زین پس مباش ماها در ابر و پرده در

2 ما جمع عاشقان تو خوش قد و قامتیم ما را صلای فتنه و شور و هزار شر

3 خورشید تافتست ز روی تو چاشتگاه در عشق قرص روی تو رفتیم بام بر

4 مستیست در سر از می و این تاب آفتاب در سر بتافتست پس از دست رفت سر

5 ای مطرب هوای دل عاشقان روح بنواز لحن جان که تننتن لطیفتر

6 تا جان‌ها ز خرقه تن‌ها برون شود تا بر سرین خرقه رود جان باخبر

7 از جام صاف باده تو خاشاک جسم را بردار تا نهیم به اقبال بر به بر

8 تا دیده‌ها گذاره شود از حجاب‌ها تا وارهد ز خانه و مان و ز بام و در

9 سیمرغ جان و مفخر تبریز شمس دین بیند هزار روضه و یابد هزار پر

عکس نوشته
کامنت
comment