از آن زلف پریشانیم چون سنبل از حکیم سبزواری غزل 6

حکیم سبزواری

آثار حکیم سبزواری

حکیم سبزواری

از آن زلف پریشانیم چون سنبل پریشان‌ها

1 از آن زلف پریشانیم چون سنبل پریشان‌ها وز آن چاک گریبانیم چاک اندر گریبان‌ها

2 چو یک معنی که پوشانی به گوناگون عباراتی حجار پرتو رخسارهٔ جانانه شد جان‌ها

3 مریض کشور عشقم عجب نبود اگر باشد مرا بالین ز خاره بستر از ریگ بیابان‌ها

4 نگردد گرد نعش زهرآلودم سک کویت ز بس بر جسم بیمارم زدی پر زهر پیکان‌ها

5 به خاطر آورید ای همدمان ناکامی ما را چو بنشینید و می‌نوشید در طرف گلستان‌های

6 مرا دامان پر از آلایش و دارم امید آن که بخشایند جرم ما طفیل پاک‌دامان‌ها

7 چنان کارم ز عشق او به رسوایی کشید اسرار که خوانند داستان ما به دستان در دبستان‌ها

عکس نوشته
کامنت
comment