-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از گریه سوختیم و تو آهی نمی کنی در آب و آتشیم و نگاهی نمی کنی
2 بهر تو در متاع خود آتش زدیم و هیچ رحمی بحال خانه سیاهی نمی کنی
3 ما را ز پهلوی تو چو دل نامه شد سیاه تو شادمان باینکه گناهی نمی کنی
4 کشت وجود ما نشدی سبز کاشکی بر کس چو اعتماد گیاهی نمی کنی
5 من از نظاره ی تو چنین می شوم خراب ورنه تو در چه دیده که راهی نمی کنی
6 از یکدم التفات تو می سوزدم رقیب شکرست کاین وفا همه گاهی نمی کنی
7 کس را چه کار با تو فغانی ز نیک و بد شبها بر آن در از چه پناهی نمی کنی