از گریه سوختیم و از بابافغانی شیرازی غزل 561

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

از گریه سوختیم و تو آهی نمی کنی

1 از گریه سوختیم و تو آهی نمی کنی در آب و آتشیم و نگاهی نمی کنی

2 بهر تو در متاع خود آتش زدیم و هیچ رحمی بحال خانه سیاهی نمی کنی

3 ما را ز پهلوی تو چو دل نامه شد سیاه تو شادمان باینکه گناهی نمی کنی

4 کشت وجود ما نشدی سبز کاشکی بر کس چو اعتماد گیاهی نمی کنی

5 من از نظاره ی تو چنین می شوم خراب ورنه تو در چه دیده که راهی نمی کنی

6 از یکدم التفات تو می سوزدم رقیب شکرست کاین وفا همه گاهی نمی کنی

7 کس را چه کار با تو فغانی ز نیک و بد شبها بر آن در از چه پناهی نمی کنی

عکس نوشته
کامنت
comment