ز نادرستی اهل زمان شکسته شدیم از ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

ز نادرستی اهل زمان شکسته شدیم

1 ز نادرستی اهل زمان شکسته شدیم ز بس که داد زدیم آی دزد خسته شدیم

2 ز عشق دست کشیدیم و بهر کشتن خویش به پایمردی اغیار دسته دسته شدیم

3 خراب گشت وطنخواهی از من و تو بلی میان میوهٔ شیرین زمخت هسته شدیم

4 سری به‌دست شمال و سری به دست جنوب بسان رشته در این کشمکش گسسته شدیم

5 چو رشته‌ای که به جهد از میان گسسته شود جدا شدیم زخوبش و به غیر بسته شدیم

6 ز بی‌حیایی اغیار و بی‌وفایی یار به جان دوست که یکباره دل‌شکسته شدیم

7 من و بهار به نیروی عشق ازین غرقاب بساط خویش کشیدیم و فر خجسته شدیم

عکس نوشته
کامنت
comment