- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز نادرستی اهل زمان شکسته شدیم ز بس که داد زدیم آی دزد خسته شدیم
2 ز عشق دست کشیدیم و بهر کشتن خویش به پایمردی اغیار دسته دسته شدیم
3 خراب گشت وطنخواهی از من و تو بلی میان میوهٔ شیرین زمخت هسته شدیم
4 سری بهدست شمال و سری به دست جنوب بسان رشته در این کشمکش گسسته شدیم
5 چو رشتهای که به جهد از میان گسسته شود جدا شدیم زخوبش و به غیر بسته شدیم
6 ز بیحیایی اغیار و بیوفایی یار به جان دوست که یکباره دلشکسته شدیم
7 من و بهار به نیروی عشق ازین غرقاب بساط خویش کشیدیم و فر خجسته شدیم