- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ما همه راه لب آن دلبر یغما زنیم شکر او را به بوسه هر شبی یغما زنیم
2 هم توان از دو لبش شکر زدن یغما ولیک هر شبی راه لب آن دلبر یغما زنیم
3 ما چو وامق او چو عذرا ما چو رامین او چو ویس رطل زیبد در چنین حالی اگر صهبا زنیم
4 شخص را می وار هر شب در بر ویس افگنیم بوسه وامقوار هر دم بر لب عذرا زنیم
5 بر بخفتن گاه صحبت در بر ما افگند لب به بوسه گاه عشرت بر لب او ما زنیم
6 خوش بدست امروز و دی با آن نگارین عیش ما خوشتر از امروز و دی فردا و پس فردا زنیم
7 گر وصال او به جور از ما ستاند روزگار دست در عدل غیاثالدین والدنیا زنیم