- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رفت درویشی ز شهر طالقان بهر صیت بوالحسین خارقان
2 کوهها ببرید و وادی دراز بهر دید شیخ با صدق و نیاز
3 آنچ در ره دید از رنج و ستم گرچه در خوردست کوته میکنم
4 چون به مقصد آمد از ره آن جوان خانهٔ آن شاه را جست او نشان
5 چون به صد حرمت بزد حلقهٔ درش زن برون کرد از در خانه سرش
6 که چه میخواهی بگو ای ذوالکرم گفت بر قصد زیارت آمدم
7 خندهای زد زن که خهخه ریش بین این سفرگیری و این تشویش بین
8 خود ترا کاری نبود آن جایگاه که به بیهوده کنی این عزم راه
9 اشتهای گولگردی آمدت یا ملولی وطن غالب شدت
10 یا مگر دیوت دو شاخه بر نهاد بر تو وسواس سفر را در گشاد
11 گفت نافرجام و فحش و دمدمه من نتوانم باز گفتن آن همه
12 از مثل وز ریشخند بیحساب آن مرید افتاد از غم در نشیب