1 خوشخرامان اگر اندیشهٔ جولان کردند گردش رنگ مرا جنبش دامان کردند
2 دام من در گره حلقهٔ افلاک نبود چون نگاهم قفس از دیده حیران کردند
3 به سراغم نتوان جز مژه برهم چیدن داشتم مشت غباری که پریشان کردند
4 به چه امید درین دشت توان آسودن وحشتی بود که تسلیم غزالان کردند
5 زین چمن حاصل عشاق همینبس که چو رنگ چینی از خود شکنی زینت دامان کردند
6 بی قراران ادبپرور صحرای جنون سیلها درگره آبله پنهانکردند
7 سعی واماندهٔ خلق آن سوی خود راه نبرد بسکه دامن ته پا ماند گریبان کردند
8 نقش بند چمن وحشت ما بی رنگی است شد هوا آینه تا ناله نمایان کردند
9 بحر امکان چوگهر شوخییکموج نداشت از پریشاننظری اینهمه توفان کردند
10 جنس بازار وفا رنگ نمیگرداند دل چه مقدارگرانکشتکه ارزان کردند
11 تا ز یادم نگرانی نکشد خاطر کس سرنوشت من بیدل خط نسیان کردند
دیدگاهها **