آفرین شست خدنگ چشم زهگیر از طغرل احراری غزل 20

طغرل احراری

طغرل احراری

طغرل احراری

آفرین شست خدنگ چشم زهگیر تو را

1 آفرین شست خدنگ چشم زهگیر تو را کز دو صد دل بگذراند ناوک تیر تو را!

2 بند سودای غم یوسف زلیخا کی شدی گر بدیدی پیچ و تاب زلف زنجیر تو را؟!

3 رمز سامان تغافل آنقدر فهمیده‌ام کرده استاد ازل از نام تخمیر تو را!

4 جان کند بهزاد از راه تحیر تا ابد هرکجا بیند اگر او نقش تصویر تو را!

5 زیر تیغ ابرویت تنها نه من جان می‌دهم کیست جان خود نسازد تحفه شمشیر تو را؟!

6 نیست ممکن وصف تو ای تحفه آیات حسن کس نمی‌داند چه خواهد کرد تفسیر تو را!

7 با قدت ای نخل گلزار بهار دلبری راست گو پرسم من از میخانه تا پیر تو را!

8 خانه دل را عمارت‌ها نمودی از غمت هیچ کس ویران نخواهد کرد تعمیر تو را!

9 لعل خوبان را شکر تلخی نماید با لبت مادر دهر از شکر جوشیده تا شیر تو را!

10 طغرل از نظمم سراپا بین که می‌ریزد شکر بس که بنمودم ز سر تا پای تحریر تو را!

عکس نوشته
کامنت
comment