خوشست از دور نذر محفل همصحبتان از بیدل دهلوی غزل 2720

بیدل دهلوی

آثار بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

خوشست از دور نذر محفل همصحبتان بوسی

1 خوشست از دور نذر محفل همصحبتان بوسی جهان جز کنج تنهایی ندارد جای مأنوسی

2 فنا تعلیم هستی باش اگر راحت هوس داری به فهم این لغت جز خاک‌ گشتن نیست قاموسی

3 نپنداری بود عشق از دل افسردگان غافل شرر در پردهٔ هر سنگ دارد چشم جاسوسی

4 دو عالم محو خاکستر شد از برق تماشایت چه شمع‌ست اینکه عرض پرتوش نگذاشت فانوسی

5 سجود سایه‌ام‌، امید اقبال دگر دارم به خاک افتاده‌ام در حسرت اقبال پابوسی

6 چه اقبال است یارب مژدهٔ شمشیر قاتل را که بوی خون ‌چکیدن در دماغم می‌زند کوسی

7 ز وحشت شعلهٔ من مژدهٔ خاکستری دارد به استقبال بالم می‌رسد پرواز معکوسی

8 به صد چاک جگر آهی نجست از سینهٔ تنگم در زندان شکست اما نشد آزاد محبوسی

9 نظر باز چراغان تأمل نیستی بیدل شرار سنگ هم در بیضه پرورده‌ست طاووسی

عکس نوشته
کامنت
comment