فیض کاشانی

فیض کاشانی

فیض کاشانی
فیض کاشانی

از عمر بسی نماند ما را از فیض کاشانی غزل 10

غزل 10 ام از 1187 غزلیات

از عمر بسی نماند ما را

1 از عمر بسی نماند ما را در سر هوسی نماند ما را

2 رفتیم ز دل غبار اغیار جز دوست کسی نماند ما را

3 رفتیم به آشیانهٔ خویش رنج قفسی نماند ما را

4 از بس که نفس زدیم بی‌جا جای نفسی نماند ما را

5 یاران بِشُدَند رفته‌رفته دم‌ساز کسی نماند ما را

6 گرمی بردند و روشنائی ز ایشان قبسی نماند ما را

7 گل‌هایْ رفتند زین گلستان جز خارو‌خسی نماند ما را

8 دل‌واپسیِ دگر نداریم در دهر کسی نماند ما را

9 کو خضرِ رهی در این بیابان بانک جرسی نماند ما را

10 جز ناله که مونس دل ماست فریادرسی نماند ما را

11 بستیم چو فیض لب ز گفتار چون هم‌نفسی نماند ما را

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر از عمر بسی نماند ما را

شاعر شعر از عمر بسی نماند ما را چه کسی است ؟

شاعر شعر از عمر بسی نماند ما را فیض کاشانی می باشد.

شعر از عمر بسی نماند ما را در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 11 سروده شده است.

قالب شعر از عمر بسی نماند ما را چیست ؟

قالب شعر از عمر بسی نماند ما را غزل است

مضمون اصلی شعر از عمر بسی نماند ما را چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر