-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ما بریدیم به دوران تو از کام طمع هر که شد پخته دوران نبود خام طمع
2 از لب لعل تو دندان طمع برکندیم کام چون نیست بریدیم به ناکام طمع
3 تو گدایی که دل از هر دو جهان می خواهی از گدایان نتوان داشتن انعام طمع
4 به تو ز آغاز طمع کردم از آن خوار شدم بکند خوار کسان را به سرانجام طمع
5 دیده تا چشم تو بیند نکند خواب خیال دل که زلفت طلبد کی کند آرام طمع
6 سایه واگیری و بویی نفرستی هرگز پس چه دارم به تو ای سرو گل اندام طمع
7 دوست را از من دل خسته جدا کرد ایّام ای دریغا نه چنین بود ز ا یام طمع
8 عافیت نیست در آن کوی که خمّارانند نیک نامی مکن از مردم بدنام طمع
9 ای طبیب! از سر بیمار مرو تا فردا نیست امروز به تیمار تو تا شام طمع
10 از طمع بود که در دام غم افتاد جلال از هوا مرغ درآرد به سوی دام طمع