دیده را در عشق ازین به، مبتلا از قدسی مشهدی غزل 371

قدسی مشهدی

آثار قدسی مشهدی

قدسی مشهدی

دیده را در عشق ازین به، مبتلا می‌خواستیم

1 دیده را در عشق ازین به، مبتلا می‌خواستیم گریه می‌کردیم و طوفان از خدا می‌خواستیم

2 وصل می‌جستیم و مطلب حسرت دیدار بود عشق می‌گفتیم و درد بی‌دوا می‌خواستیم

3 شکر نعمت کس نمی‌داند چو ما، کز تیغ تو یک جفا نادیده، عذر صد جفا می‌خواستیم

4 حسرت آلودگی هم نیست دور از لذتی یک دو روزی خویشتن را پارسا می‌خواستیم

5 چند چون پروانه بر هر شعله بال و پر زنیم؟ آتشی مخصوص این مشت گیا می‌خواستیم

6 تا به کام خویش بنشینیم با هم ساعتی عالمی دیگر ازین عالم جدا می‌خواستیم

7 تا شود روزم سیه‌تر، زود سر بر زد خطش آنچنان شد تیره بخت ما، که ما می‌خواستیم

8 ضد مطلب را به مطلب نیست قدسی نسبتی مدعایی برخلاف مدعا می‌خواستیم

عکس نوشته
کامنت
comment