1 در کوی خرابات بسی کوشیدیم تا جمله شراب میکده نوشیدیم
2 تا رهبر رندان جهانی باشیم رندانه قبای عاشقی پوشیدیم
1 هرچه مقصود تو است آن گردد هرچه گوئی چنین چنان گردد
2 آفتاب ار چه شب نهان گردد روز روشن چو شد عیان گردد
1 پادشاه و پادشاهی ما و درویشی ما عاقلان و آشنائی ما و بی خویشی ما
2 در میان عشقبازان ما کمیم از هر یکی از کمی ماست در عالم همه بیشی ما
1 دُرد درد دل بود درمان ما خوش بود دردی چنین با جان ما
2 عشق او بحریست ما غرقه در او گو درآ در بحر بی پایان ما