-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ابر را دیدیم چون ما چشم گریانی نداشت برق هم کم مایه بود از شعله سامانی نداشت
2 با مسیحا درد خود گفتیم پرسودی نکرد زانکه چون بیماری چشم تو درمانی نداشت
3 سینه ما هیچگه بی ناوک جوری نبود این مصیبت خانه کم دیدم که مهمانی نداشت
4 لذت رو بر قفا رفتن چه می داند که چیست هر که در دل حسرت برگشته مژگانی نداشت
5 از در و دیوار می بارد بلا در راه عشق یک سرابم پیش ره نامد که طوفانی نداشت
6 نامه ام را می بری قاصد زبانی هم بگو خانه شد فرسوده و این شکوه پایانی نداشت
7 مایه حزنست هر بیتم زسوز دل کلیم هیچ محنت دیده چون من بیت احزانی نداشت