1 جز عشق میی در خم افلاک ندیدیم جز دل گهری در صدف خاک ندیدیم
2 یک شعله شوخ است که آئینه گداز است جز داغ تو در سینه غمناک ندیدیم
3 تا زاهد ناپاک به میخانه نیامد تردامنی از سلسله تاک ندیدیم
1 سیرکن نو رسیده ما را وحشت آرمیده ما را
2 ای کبوتر دچار باز شوی دیده ای نور دیده ما را
1 صبح است مست باده دوشینه هوا چاک است از تبسم گل سینه هوا
2 پر می زند چو باز شکاری قدح ز موج بال تذرو دیده در آیینه هوا
1 گردش چشم تغافل ساغر لبریز ما اشک گلگون است در راه طلب شبدیز ما
2 در شهادت رگ برآورده است هر مویی زتن نشتری دارد ز هر مژگان به کف خونریز ما