ما شب و روز رند و و مَی خواریم از جلال عضد غزل 211

جلال عضد

آثار جلال عضد

جلال عضد

ما شب و روز رند و و مَی خواریم

1 ما شب و روز رند و و مَی خواریم ساکن آستان خمّاریم

2 جام در دست و دوست پیش نظر وز دو عالم فراغتی داریم

3 صبحدم چون نهیم مَی بر کف عالم هست نیست پنداریم

4 دو جهان را به نیم جو نخریم جام مَی را به جان خریداریم

5 روز و شب رند و مست و مدهوشیم کس نبیند دمی که هشیاریم

6 ما صبوحی کشان سرمستیم ما خراباتیان مَی خواریم

7 شامگه بر کنار صحراییم صبحدم در میان گلزاریم

8 دل و دین گو برو ز دست که ما شیوه خود ز دست نگذاریم

9 سلطنت دونِ ماست تا چو جلال بنده خسرو جها نداریم

10 هر زمان نام شیخ ابواسحق بر دل و دست و دیده بنگاریم

11 ما غلامان حلقه در گوشیم بر جبین داغ بندگی داریم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر