-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ما شب و روز رند و و مَی خواریم ساکن آستان خمّاریم
2 جام در دست و دوست پیش نظر وز دو عالم فراغتی داریم
3 صبحدم چون نهیم مَی بر کف عالم هست نیست پنداریم
4 دو جهان را به نیم جو نخریم جام مَی را به جان خریداریم
5 روز و شب رند و مست و مدهوشیم کس نبیند دمی که هشیاریم
6 ما صبوحی کشان سرمستیم ما خراباتیان مَی خواریم
7 شامگه بر کنار صحراییم صبحدم در میان گلزاریم
8 دل و دین گو برو ز دست که ما شیوه خود ز دست نگذاریم
9 سلطنت دونِ ماست تا چو جلال بنده خسرو جها نداریم
10 هر زمان نام شیخ ابواسحق بر دل و دست و دیده بنگاریم
11 ما غلامان حلقه در گوشیم بر جبین داغ بندگی داریم