- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ما گل به پاسبان گلستان گذاشتیم بستان به پرورندهٔ بستان گذاشتیم
2 میآید از گشودن آن بوی منتی در بسته باغ خلد به رضوان گذاشتیم
3 در کار ما مضایقهای داشت ناخدا کشتی به موج و رخت به توفان گذاشتیم
4 در خود نیافتیم مدارا به اهرمن بوسیدن بساط سلیمان گذاشتیم
5 کردیم پا ز دیده به عزم ره حرم ره بسته بود خار مغیلان گذاشتیم
6 ظلمت به پیش چشمهٔ حیوان تتق کشید رفتیم و ذوق چشمه حیوان گذاشتیم
7 وحشی نداشت پای گریز از کمند عشق او را به بند خانهٔ حرمان گذاشتیم