سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

سعدی شیرازی
سعدی شیرازی

دیگر نشنیدیم چنین فتنه از سعدی شیرازی غزل 46

غزل 46 ام از 1930 غزلیات

دیگر نشنیدیم چنین فتنه که برخاست

1 دیگر نشنیدیم چنین فتنه که برخاست از خانه برون آمد و بازار بیاراست

2 در وهم نگنجد که چه دلبند و چه شیرین در وصف نیاید که چه مطبوع و چه زیباست

3 صبر و دل و دین می‌رود و طاقت و آرام از زخم پدید است که بازوش تواناست

4 از بهر خدا روی مپوش از زن و از مرد تا صنع خدا می‌نگرند از چپ و از راست

5 چشمی که تو را بیند و در قدرت بی چون مدهوش نماند نتوان گفت که بیناست

6 دنیا به چه کار آید و فردوس چه باشد از بارخدا به ز تو حاجت نتوان خواست

7 فریاد من از دست غمت عیب نباشد کاین درد نپندارم از آن من تنهاست

8 با جور و جفای تو نسازیم چه سازیم چون زهره و یارا نبود چاره مداراست

9 از روی شما صبر نه صبر است که زهر است وز دست شما زهر نه زهر است که حلواست

10 آن کام و دهان و لب و دندان که تو داری عیش است ولی تا ز برای که مهیاست

11 گر خون من و جمله عالم تو بریزی اقرار بیاریم که جرم از طرف ماست

12 تسلیم تو سعدی نتواند که نباشد گر سر بنهد ور ننهد دست تو بالاست

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر دیگر نشنیدیم چنین فتنه که برخاست

شاعر شعر دیگر نشنیدیم چنین فتنه که برخاست چه کسی است ؟

شاعر شعر دیگر نشنیدیم چنین فتنه که برخاست سعدی شیرازی می باشد.

شعر دیگر نشنیدیم چنین فتنه که برخاست در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر دیگر نشنیدیم چنین فتنه که برخاست چیست ؟

قالب شعر دیگر نشنیدیم چنین فتنه که برخاست غزل است

مضمون اصلی شعر دیگر نشنیدیم چنین فتنه که برخاست چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر