ما ترک سر بگفتیم، تا دردسر از سعدی شیرازی مفرد 9

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

ما ترک سر بگفتیم، تا دردسر نباشد

1 ما ترک سر بگفتیم، تا دردسر نباشد غیر از خیال جانان، در جان و سر نباشد

2 در روی هر سپیدی، خالی سیاه دیدم بالاتر از سیاهی، رنگی دگر نباشد

3 رنگ قبول مردان، سبز و سفید باشد نقش خیال رویش، در هر پسر نباشد

4 چشم وصال بینان، چشمیست بر هدایت سری که باشد او را، در هر بصر نباشد

5 در خشک و تر بگشتم، مثلت دگر ندیدم مثل تو خوبرویی، در خشک و تر نباشد

6 شرحت کسی نداند، وصفت کسی نخواند همچون تو ماه سیما، در بحر و بر نباشد

7 سعدی به هیچ معنی، چشم از تو برنگیرد تا از نظر چه خیزد، کاندر نظر نباشد

عکس نوشته
کامنت
comment