جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

باز از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 1272

غزل 1272 ام از 6329 غزلیات

باز فرود آمدیم بر در سلطان خویش

1 باز فرود آمدیم بر در سلطان خویش بازگشادیم خوش بال و پر جان خویش

2 باز سعادت رسید دامن ما را کشید بر سر گردون زدیم خیمه و ایوان خویش

3 دیده دیو و پری دید ز ما سروری هدهد جان بازگشت سوی سلیمان خویش

4 ساقی مستان ما شد شکرستان ما یوسف جان برگشاد جعد پریشان خویش

5 دوش مرا گفت یار چونی از این روزگار چون بود آن کس که دید دولت خندان خویش

6 آن شکری را که هیچ مصر ندیدش به خواب شکر که من یافتم در بن دندان خویش

7 بی‌زر و سر سروریم بی‌حشمی مهتریم قند و شکر می‌خوریم در شکرستان خویش

8 تو زر بس نادری نیست کست مشتری صنعت آن زرگری رو به سوی کان خویش

9 دور قمر عمرها ناقص و کوته بود عمر درازی نهاد یار به دوران خویش

10 دل سوی تبریز رفت در هوس شمس دین رو رو ای دل بجو زر به حرمدان خویش

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر باز فرود آمدیم بر در سلطان خویش

شاعر شعر باز فرود آمدیم بر در سلطان خویش چه کسی است ؟

شاعر شعر باز فرود آمدیم بر در سلطان خویش جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر باز فرود آمدیم بر در سلطان خویش در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر باز فرود آمدیم بر در سلطان خویش چیست ؟

قالب شعر باز فرود آمدیم بر در سلطان خویش غزل است

مضمون اصلی شعر باز فرود آمدیم بر در سلطان خویش چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
ویدیویی