1 ما ندیدیم به جز چشم تو خونخوار دگر هر نفس در پی آزار دلِ زار دگر
2 گر بریزد همه غمهای جهان بر سر ما ما نخواهیم به جز عشق تو غمخوار دگر
3 نیم جانی است که باید به تو تسلیم کنم غیر ازین نیست مرا با تو سر و کار دگر
1 به جانم کارگر شد زهر و ساقی راست تریاقی به تلخی جان شیرین میسپارم رحمی ای ساقی
2 ز راه شوخی آلوده به شکّرخنده دشنامی علاج درد ما کردی به زهر آلوده تریاقی
1 بگیرم خون پاک تاک ازین پس بشویم دفتر ادراک از این پس
2 به مِی دلق ریائی را بشویم شوم ز آلودگی ها پاک از این پس
1 هلالم ز ابرو بتا تا نمودی دل از دست دیوانۀ خود ربودی
2 کشد گر به بتخانه نقشت، مصّور به یکدفعه بت ها کنندت سجودی
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به