- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ما حال خویش بی سر و بی پا نوشته ایم روز فراق را شب یلدا نوشته ایم
2 قاصد به هوش باش، که بر یک جواب تلخ عرض هزار گونه تمنا نوشته ایم
3 شیرین تر از حکایت ما، نیست قصه یی تاریخ روزگار، سراپا نوشته ایم
4 روی نکو معالجه عمر کوته است این نسخه از علاج مسیحا نوشته ایم
5 تحقیق حال ما ز نگه می توان نمود حرفی ز حال خویش به سیما نوشته ایم
6 بر ما مسلم است که منشور راستی بس واژگون تر از خط ترسا نوشته ایم
7 ما از خط پیاله و معشوق، نگذریم درس صلاح تا به همین جا نوشته ایم
8 هر سو که کرده ایم روان کشتی امید طوفان به باد و شور به دریا نوشته ایم
9 هر جادویی که کلک «نظیری » نموده است خود کرده ایم باطل و خود وانوشته ایم