قوله از رشیدالدین میبدی کشف الاسرار و عدة الابرار 16

رشیدالدین میبدی

آثار رشیدالدین میبدی

رشیدالدین میبدی

قوله تعالی: وَ إِلی‌ ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً فرستادیم ب: ثمود کس ایشان صالح، قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا...

قوله تعالی: وَ إِلی‌ ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً فرستادیم ب: ثمود کس ایشان صالح، قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ گفت ای قوم خدای را پرستید، ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ نیست شما را خدایی جز او، هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ او آفرید و کرد شما را از خاک زمین، وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فِیها و شما را در زمین نشاند، فَاسْتَغْفِرُوهُ آمرزش خواهید ازو، ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ و با او گردید، إِنَّ رَبِّی قَرِیبٌ مُجِیبٌ (۶۱) که خداوند من نزدیک است پاسخ کننده. ,

قالُوا یا صالِحُ گفتند: ای صالح قَدْ کُنْتَ فِینا مَرْجُوًّا قَبْلَ هذا ما از تو جز ازین می‌بیوسیدیم پیش ازین، أَ تَنْهانا أَنْ نَعْبُدَ ما یَعْبُدُ آباؤُنا باز می‌زنی ما را که پرستیم آنچه پرستیدند پدران ما، وَ إِنَّنا لَفِی شَکٍّ مِمَّا تَدْعُونا إِلَیْهِ و ما در گمانیم از آنچه ما را با آن میخوانی، مُرِیبٍ (۶۲) دل را و خرد را شورنده‌ ,

قالَ یا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ گفت: ای قوم چه بینید، إِنْ کُنْتُ عَلی‌ بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی اگر من بر کاری روشن و راهی راست و پیغامی درست‌ام از خداوند خویش وَ آتانِی مِنْهُ رَحْمَةً و او مرا پیغام داد بمهربانی، فَمَنْ یَنْصُرُنِی مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَیْتُهُ که رهاند مرا ازو اگر من درو عاصی شوم و کی یاری دهد؟ فَما تَزِیدُونَنِی غَیْرَ تَخْسِیرٍ (۶۳) نمی‌فزائید مرا در پاسخ مگر زیان کاری. ,

وَ یا قَوْمِ هذِهِ ناقَةُ اللَّهِ لَکُمْ آیَةً و ای قوم این ناقه خدا شما را نشانی است، فَذَرُوها تَأْکُلْ فِی أَرْضِ اللَّهِ باز شوید از آن و گذارید آن را تا روزی می‌خورد در زمین خدای، وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ و بآن هیچ بدی‌ مرسانید فَیَأْخُذَکُمْ عَذابٌ قَرِیبٌ (۶۴) که شما فرا گیرد عذابی نزدیک. ,

فَعَقَرُوها پی کردند آن ناقه را و بکشتند، فَقالَ تَمَتَّعُوا فِی دارِکُمْ ثَلاثَةَ أَیَّامٍ صالح گفت: برخورید و فرا گذارید سه روز از جهان، ذلِکَ وَعْدٌ غَیْرُ مَکْذُوبٍ (۶۵) آن وعده‌ایست که در آن دروغ نیست. ,

فَلَمَّا جاءَ أَمْرُنا چون فرمان ما آمد نَجَّیْنا صالِحاً وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ رهانیدیم صالح را و ایشان که گرویدگان بودند با او، بِرَحْمَةٍ مِنَّا ببخشایشی از ما، وَ مِنْ خِزْیِ یَوْمِئِذٍ از رسوایی آن روز، إِنَّ رَبَّکَ هُوَ الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ (۶۶) خداوند تو اوست آن تاونده با نیروی و کم آورنده سخت‌گیر. ,

وَ أَخَذَ الَّذِینَ ظَلَمُوا الصَّیْحَةُ و فرا گرفت آن ستمکاران را بانگ فریشته که بر ایشان زد، فَأَصْبَحُوا فِی دِیارِهِمْ جاثِمِینَ (۶۷) تا در سرایهای خویش افتاده مرده گشتند. ,

کَأَنْ لَمْ یَغْنَوْا فِیها چنان که گویی هرگز در آن نبودند، أَلا إِنَّ ثَمُودَ کَفَرُوا رَبَّهُمْ آگاه باشید که ثمود کافر شدند بخدای خویش و ناسپاس آمدند درو، أَلا بُعْداً لِثَمُودَ (۶۸) آگاه باشید که دوری بادا ثمود را. ,

وَ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهِیمَ و آمد فرستادگان ما به ابراهیم، بِالْبُشْری‌ ببشارت دادن، قالُوا سَلاماً گفتند: درود بر تو قالَ سَلامٌ ابراهیم گفت: درود بر شما فَما لَبِثَ هیچ درنگ نکرد، أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنِیذٍ (۶۹) که گوساله آورد بریان کرده در سنگ‌ ,

فَلَمَّا رَأی‌ أَیْدِیَهُمْ لا تَصِلُ إِلَیْهِ چون ابراهیم دستهای ایشان دید که فرا گوساله نمی‌شود، نَکِرَهُمْ ایشان را بانکار فراز آمد، وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَةً و از ایشان می‌ترسید و ترس در دل می‌پوشید، قالُوا لا تَخَفْ ایشان گفتند: که مترس، إِنَّا أُرْسِلْنا إِلی‌ قَوْمِ لُوطٍ (۷۰) ما فریشتگانیم که ما را فرستادند بقوم لوط. ,

وَ امْرَأَتُهُ قائِمَةٌ و زن ابراهیم بر پای بود، فَضَحِکَتْ فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ آن زن چون بر زبان فریشتگان او را بشارت دادیم به پسر، بخندید از شگفتی، وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ، یَعْقُوبَ (۷۱) و از پس اسحاق، یعقوب. ,

قالَتْ یا وَیْلَتی‌ گفت آن زن ای ویل بمن، أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ من فرزند زایم و من پیر زن. وَ هذا بَعْلِی شَیْخاً و این که شوی منست پیر است، إِنَّ هذا لَشَیْ‌ءٌ عَجِیبٌ (۷۲) اینت چیزی شگفت. ,

قالُوا أَ تَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ گفتند: شگفت میداری از کار خدای، رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ بخشایش خدا و برکات او بر شما ای خاندان، إِنَّهُ حَمِیدٌ مَجِیدٌ (۷۳) او خداوندی است ستوده بزرگوار. ,

فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْراهِیمَ الرَّوْعُ چون بیم از ابراهیم برفت، وَ جاءَتْهُ الْبُشْری‌ و آمد بوی بشارت به فرزند، یُجادِلُنا فِی قَوْمِ لُوطٍ (۷۴) با ما باز پیچیدن در گرفت در حقّ قوم لوط. ,

إِنَّ إِبْراهِیمَ لَحَلِیمٌ ابراهیم زیرک است بردبار، أَوَّاهٌ آوه کننده از بیم خدای، مُنِیبٌ (۷۵) باز گراینده و دل با خدا آرنده. ,

یا إِبْراهِیمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا ابراهیم را گفتیم روی گردان ازین سخن، إِنَّهُ قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّکَ که فرمان خداوند تو آمد، وَ إِنَّهُمْ آتِیهِمْ و بایشان آمدنی است عَذابٌ غَیْرُ مَرْدُودٍ (۷۶) عذابی نه باز بردنی. ,

عکس نوشته
کامنت
comment