- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ما خویش را بچنگ ملامت سپرده ایم از لوح سینه حرف سلامت سترده ایم
2 خون خورده ایم و یاد ندامت نکرده ایم جان داده ایم و نام غرامت نبرده ایم
3 اندوه روز هجر و بلای شب فراق از فتنه های روز قیامت شمرده ایم
4 هرگز به آرزوی دل از ساغر وصال یک جرعه بی خمار ندامت نخورده ایم
5 شد سالها که زنده بعشقست نام ما از صد هزار سنگ ملامت نمرده ایم
6 مجنون صفت بوادی محنت علم شده در راه دوست پا به علامت فشرده ایم
7 از ناله های گرم فغانی در آتشیم وز آه سرد اهل کرامت فسرده ایم