در مسیل مسکنت خفتیم از ملک‌الشعرا بهار غزل 307

ملک‌الشعرا بهار

آثار ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

در مسیل مسکنت خفتیم و چندی برگذشت

1 در مسیل مسکنت خفتیم و چندی برگذشت سر ز جا برداشتیم اکنون که‌آب از سرگذشت

2 تیغ بر سر خورده فرهادا برآور سر ز خواب کافتاب از تیغ کوه بیستون اندرگذشت

3 اهرمن ملک سلیمان پیمبر غصب کرد دیو بر بنگاه کیکاوس نام‌آورگذشت

4 پیش این روز سیه‌، گشتند بالله روسفید روزهایی کز سیه‌بختی برین کشور گذشت

5 هست بالله سهل وآسان پیش دزد خانگی زحمت دزدی که از بام آمد و از در گذشت

6 تازه گشت از فرقهٔ قزاق در دوران ما آنچه از خیل غزان در دورهٔ سنجرگذشت

7 در دهان اهل دانش فرقهٔ غز خاک ریخت وای خاکم بر دهان برما ازآن بدترگذشت

8 هیچ نگذشت از ستم بر ما ز چنگیز مغول کز رضاخان ستم کار ستم گستر گذشت

عکس نوشته
کامنت
comment