- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دیدهای داریم محو انتظار مقدمی یارب این آیینه را زان گل حضور شبنمی
2 آنکه در یکتاییش وهم دویی را بار نیست چون کنم یادش مقابل میشوم با عالمی
3 گریهگو خجلت فروشیهای عرض درد اوست از عرق در پردههای دیده میدزدم نمی
4 چشمهٔ خونی دگر دارد بن هر موی من خاک گردم تا به چندین زخم پاشم مرهمی
5 چون هلالم دستگاه عاجزی امروز نیست در عدم بر استخوانها جبهه میدیدم خمی
6 ای بهار نیستی از قدر خود غافل مباش هر دو عالم خاک شد تابست نقش آدمی
7 سنگ اگر گردی شرر خواهد کشیدن محملت نیست این آسودگیها جز کمینگاه رمی
8 از گزند امتداد روز و شب غافل مباش بر سراپای تو پیچیدهست مار ارقمی
9 مایل قطع وفا تا چند خواهی زیستن تیغ کین را جز تنک رویی نمیباشد دمی
10 با کمال عجز بیدل بینیازی جوهریم در شکست ما کلاه آراییی دارد خمی