1 عقد گوهر چون صدف در آستین داریم ما خونبهای خویش در زیر نگین داریم ما
2 از غبار ما فلک تعمیر زندان می کند در دو عالم خاطر اندوهگین داریم ما
3 با دل دیوانه خود مصلحت ها دیده ایم خنده بر لب جان به کف چین بر جبین داریم ما
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 داد تاراج مزن صبر نینباشته را خجل از عشق مکن طاقت پنداشته را
2 چه دلی داده به دهقانی من ابرکرم خرمنی ساخته ام دانه ناکاشته را
1 روشنگر چشم و دل ما کن شب ما را صیقل نزند تیره دلی مطلب ما را
2 دل شکر تو را از قلم شکوه نویسد باور نکند ساده دلی یا رب ما را
1 تا شد ز یاد تو روشن چراغ ما آیینه شبنمی است زگلهای باغ ما
2 مست هوا میکده سایه گلیم داغ است آفتاب ز رشک ایاغ ما
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **