- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 پاس وفا داشتیم، بی اثر افتاده است آفت اوقات بود خوب برافتاده است
2 شکوه ام از دهر نیست، داد زابنای او در همه ملک این پدر بد پسر افتاده است
3 بسکه درین تنگنا چشم دلم تنگ شد دیده ام از گلرخان بر کمر افتاده است
4 بر سر رحم آمد از ناله فرو خوردنم تیر نیفکنده ام کارگر افتاده است
5 گرمی احباب را دیده و سنجیده ام سردی ایام از آن گرمتر افتاده است
6 رشته گوهر شده است جاده ها سربسر در ره سودای او بسکه سرافتاده است
7 ظاهر و باطن کلیم، همچو حبابم یکیست صد نظر از کار ما پرده برافتاده است