به رخ خاک درت رُفتیم و رَفتیم از جلال عضد غزل 209

جلال عضد

آثار جلال عضد

جلال عضد

به رخ خاک درت رُفتیم و رَفتیم

1 به رخ خاک درت رُفتیم و رَفتیم دعای دولتت گفتیم و رفتیم

2 ز روی خویش کردی دور ما را چو گیسویت برآشفتیم و رفتیم

3 جفاهای ترا با کس نگفتیم درون سینه بنهفتیم و رفتیم

4 ز جور یار سنگین دل همه راه به گریه سنگ را سُفتیم و رفتیم

5 چو غنچه بس که پرخون شد دل ما چو گل ناگاه بشکفتیم و رفتیم

6 چو کردی خوار چون خاشاک ما را عنان باد بگرفتیم و رفتیم

7 به خود بیرون نمی رفتیم ازین در ولی از خود به در رفتیم و رفتیم

8 به عهدت خواب خوش هرگز نکردیم کنون آسوده دل خفتیم و رفتیم

9 وگر خود رفتن ما بود کامت به جان منّت پذیرفتیم و رفتیم

10 جلال! ار قوّت رفتن نداریم میان سیل خون افتیم و رفتیم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر