-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آخرزفقر بر سر دنیا زدیم پا خلقی به جاه تکیه زد وما زدیم پا
2 فرقی نداشت عزت وخواریدرین بساط بیدارشد غنا به طمع تا زدیم پا
3 از اصل، دور ماند جهانی به ذوق فرع ما هم یک آبگینه به خارا زدیم پا
4 عمریست طعمهخوار هجوم ندامتیم یارب چرا چوموج به دریا زدیم پا
5 زین مشت پرکه رهزن آرامکس مباد برآشیان الفت عنقا زدیم پا
6 قدر شکستدل نشناسی ستمکشیست ما بیخبربه ریزة مینا زدیم پا
7 طی شد به وهم عمرچه دنیا چهآخرت زین یک نفس تپش بهکجاها زدیم پا
8 مژگان بسته سیر دو عالم خیال داشت از شوخی نگه به تماشا زدیم پا
9 شرم سجود او عرقی چند سازکرد کز جبهه سودنی به ثریا زدیم پا
10 واماندگی چو موجگهر بیغنا نبود بر عالمی ز آبلهٔ پا زدیم پا
11 چون اشک شمع در قدم عجز داشتیم لغزیدنیکه بر همه اعضا زدیم پا
12 بیدل ز بس سراسراین دشتکلفت است جزگرد برنخاست به هرجا زدیم پا