محو ما شد قطره از شاه نعمت‌الله ولی مفردات 223

1 گر بیازارد مرا موری نیازارم ورا خود کجا آزار مردم ای برادر من کجا

2 نزد ما زاری به از آزار ، بی زاری مباش تا نگیرد بر سر بازار آزاری تو را

1 موج است و حباب و آب و دریا هر چار یکی بود بر ما

2 هم آب و حباب و آب دریا دریا داند حقیقت ما

1 گر بیابی آشنای بحر ما باز پرس احوال ما از آشنا

2 عین ما جوئی به عین ما بجو جز به عین ما نیابی عین ما