دل از عیش جهان کندیم از بابافغانی شیرازی غزل 355

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

دل از عیش جهان کندیم و ذوق بادهٔ نابش

1 دل از عیش جهان کندیم و ذوق بادهٔ نابش نمی‌ارزد به ظلم شحنهٔ شب گشت مهتابش

2 دلی کز روشنی هر ذره‌اش صد شب‌چراغ ارزد چرا بهر شراب تلخ اندازم به غرقابش

3 چه شکر بخت خود گویم چو دیدم بر قرار اینجا فروغ بزم عشرت با فراغ کنج محرابش

4 چه عیش از مستی یک ساعت شب، تیره‌روزان را که آتش از غم فردا بود در جامهٔ خوابش

5 دلی باید چو کوهی دیده‌ای باید چو دریایی که با خورشیدرویی چون نشینی آوری تابش

6 به جام زر توان خوردن شراب لعل با خوبان چه سازد عاشق بی‌خان و مان چون نیست اسبابش

7 مپنداری که با مغزست نقل مجلس گردون هزار افسون و نیرنگست در بادام و عنابش

8 مشو سرگرم اگر بخشد سپهرت خلعت خورشید که تیزی سنان دارد سر هر موی سنجابش

9 فغانی چون دلت سیری ندارد از می و ساقی به اصلاحش چه می‌کوشی بیفگن تا برد آبش

عکس نوشته
کامنت
comment