1 نیست ما را روز بر کس بوسهٔ ما طرح نیست هر که را دل میکشد می آید و جان می دهد
1 صد دوا بادا فدای درد بی درمان ما دُرد دردش نوش کن گر می بری فرمان ما
2 ما حیات جاودانی یافتیم از عشق او همدم زنده دلان شو تا بدانی جان ما
1 رو فنا شو بیا بقا دریاب خوش بقائی از این فنا دریاب
2 قدمی نه درآ در این دریا عین ما را به عین ما دریاب
1 گر بیازارد مرا موری نیازارم ورا خود کجا آزار مردم ای برادر من کجا
2 نزد ما زاری به از آزار ، بی زاری مباش تا نگیرد بر سر بازار آزاری تو را