- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ما را ز دست جور تو پای گریز نیست راحت، نصیب دیده خونابه ریز نیست
2 شد سنگ، خاک در کف طفلان ز انتظار داغم ازین خرابه که دیوانهخیز نیست
3 با دشمنم چه کار که از بیتعلقی با دوست هم مرا سر و برگ ستیز نیست
4 در بزم اهل درد به یک جو نمیخرند گر شیشهای ز سنگ بلا ریزریز نیست
5 خوبان این دیار ندارند یک شهید دردا که تیغ غمزه درین شهر تیز نیست
6 گویا ز چشم حلقه زلفش فتاده است باد صبا که میوزد و مشک بیز نیست
7 داغم که دم ز سوز محبت چرا زند پروانه را که بال و پر شعله ریز نیست
8 قدسی فتادهام به طلسمی که چون قفس صد رخنه بیش دارد و راه گریز نیست