- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از غم عشقی کز آن آتش به جان انداختیم ناله ای کردیم و شوری در جهان انداختیم
2 با سگش تا طرح الفت در میان انداختیم آتش غیرت جهانی را به جان انداختیم
3 برقی از بخت بد ما بر خس و خاری نتافت تا در این گلزار طرح آشیان انداختیم
4 پیش از این کاین ناله بخشد سودی از بیطاقتی ناله ها کردیم و خود را از زبان انداختیم
5 آه کز لعلت چو عمری جاودانی یافتیم بی تو خود را بلای جاودان انداختیم
6 در دل او رخنه ی کردیم ز آه نیمه شب خوش به تاریکی خدنگی بر نشان انداختیم
7 آخر از بی طاقتی ز افسانه ی شیرین لبی نکته ای گفتیم و شوری در جهان انداختیم
8 تا طبیب ما (سحاب) آمد به بالین خویش را بر دواج ناتوانی ناتوان انداختیم