1 فدای دوست نکردیم جان و دل صد حیف ز اختیاز نرستیم ز آب و گل صد حیف
2 ز عشق حق نزدیم آتشی بجان نفسی همیشه ز آتش دیویم مشتعل صد حیف
3 بکام دوست نبودیم یکنفس صد آه رسید دشمن آخر بکام دل صد حیف
4 جهاز عقبی باقی نمیکنیم دمی بکار دنیی فانیم مشتغل صد حیف
5 گذشت عمر نکردیم از سر اخلاص عبادتی که زند سر ز نور دل صد حیف
6 نیافت آینه دل صفا ز صیقل ما بماند در دل ما زنگ ز آب و گل صد حیف
7 دل از پی هوس و دست رفت از پی دل بکار دوست نداریم دست و دل صد حیف
8 بروز داوری از کردهای خود باشیم بنزد دوست چه شرمنده و خجل صد حیف
9 براه دوست نرفتی و عمر رفت ای فیض نکرد روح عزیران ترا بحل صد حیف