ما از ازل مقامر و خمار آمدیم از شمس مغربی غزل 131

شمس مغربی

آثار شمس مغربی

شمس مغربی

ما از ازل مقامر و خمار آمدیم

1 ما از ازل مقامر و خمار آمدیم دردی کشان میکده یار آمدیم

2 خورشید باده بر سر ذرّات ما بتافت از روی مهر، سرخوش و خمار آمدیم

3 در خلوت عدم می هستی از جام دوست کردیم نوش و مست به بازار آمدیم

4 زنار زلف ساقی باقی چو شد عیان هر یک کمر ببسته بزنار امدیم

5 ناگاه حلقه زد سر زلفش ب گِرد ما ما در میان حلقه گرفتار امدیم

6 از بهر خاطر دل مختار مصطفی روزی دو سه که عاقل و هشیار آمدیم

7 کاری بغیر عشق نداریم در جهان عشق است کار ما و بدین کار آمدیم

8 بودیم یکوجود ولیکن که ظهور بسیار در مظاهر بسیار آمدیم

9 از یار مغربی سخنی در ازل شنید ما جمله زان حدیث بگفتار آمدیم

عکس نوشته
کامنت
comment