ما دل دوستان به جان بخریم از سعدی شیرازی غزل 438

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

ما دل دوستان به جان بخریم

1 ما دل دوستان به جان بخریم ور جهان دشمن است غم نخوریم

2 گر به شمشیر می‌زند معشوق گو بزن جان من که ما سپریم

3 آن که صبر از جمال او نبود به ضرورت جفای او ببریم

4 گر به خشم است و گر به عین رضا نگهی باز کن که منتظریم

5 یک نظر بر جمال طلعت دوست گر به جان می‌دهند تا بخریم

6 گر تو گویی خلاف عقل است این عاقلان دیگرند و ما دگریم

7 باش تا خون ما همی‌ریزد ما در آن دست و قبضه می‌نگریم

8 گر برانند و گر ببخشایند ما بر این در گدای یک نظریم

9 دوست چندان که می‌کشد ما را ما به فضل خدای زنده‌تریم

10 سعدیا زهر قاتل از دستش گو بیاور که چون شکر بخوریم

11 ای نسیم صبا ز روضه انس برگذر پیش از آن که درگذریم

12 تو خداوندگار باکرمی گر چه ما بندگان بی هنریم

عکس نوشته
کامنت
comment