هستیم با تو بر سر عهد قدیم از قدسی مشهدی غزل 303

قدسی مشهدی

آثار قدسی مشهدی

قدسی مشهدی

هستیم با تو بر سر عهد قدیم خویش

1 هستیم با تو بر سر عهد قدیم خویش ما گم نکرده‌ایم ره مستقیم خویش

2 در بیخودی ز جور تو کردم شکایتی شرمنده‌ام بسی ز گناه عظیم خویش

3 هرگز به بخت تیره خود برنیامدم کافر زبون مباد به دست غنیم خویش

4 گر دیر کرد پرسش ما یار، عیب نیست بیمار عشق، ناز کشد از حکیم خویش

5 شکر خدا که کوی خرابات منزل است گر کعبه ره نداد مرا در حریم خویش

6 در حیرتم که از چه مرا کشت نکهتش آن گل که مرده زنده کند از شمیم خویش

7 از ما مدار نکهت پیراهنی دریغ گل کی کند مضایقه‌ای در نسیم خویش

8 از قرب و بعد، شکر و شکایت نمی‌کنم شستم در آب، دفتر امید و بیم خویش

9 زان توبه کرده‌ای که شرابت نمی‌دهند قدسی مباش غره به نفس سلیم خویش

عکس نوشته
کامنت
comment