ما وشکن دامی و فریاد و دگر از طبیب اصفهانی غزل 40

طبیب اصفهانی

آثار طبیب اصفهانی

طبیب اصفهانی

ما وشکن دامی و فریاد و دگر هیچ

1 ما وشکن دامی و فریاد و دگر هیچ فریاد زبی رحمی صیاد و دگر هیچ

2 صیاد جفا پیشه اسیران قفس را ایکاش دهد رخصت فریاد و دگر هیچ

3 در خلوت دل پرده نشین نیست بجز تو آسوده در ین پرده پریزاد و دگر هیچ

4 از خاطر مجنون مطلب جز غم لیلی شیرین بود اندیشه فرهاد و دگر هیچ

5 غم ماند و دل از جلوه حسن تو ز جا رفت این سیل برد خانه ز بنیاد و دگر هیچ

6 ای آنکه ز خونین جگرانت خبری نیست تا کی کنی از بلهوسان یاد و دگر هیچ

7 زان گه که طبیب انجمن افروز نشاطست مائیم و همین خاطر ناشاد و دگر هیچ

عکس نوشته
کامنت
comment