ما جهانجوی و جهانبان دلیم از صفای اصفهانی غزل 91

صفای اصفهانی

آثار صفای اصفهانی

صفای اصفهانی

ما جهانجوی و جهانبان دلیم

1 ما جهانجوی و جهانبان دلیم رسته از مملکت آب و گلیم

2 هستی خویش بغم داده و باز از عنایات غم دل خجلیم

3 از ازل آمده و دهر مدار تا ابد دمبدم و متصلیم

4 چه گلست اینکه ازو طینت ماست ما به از لعبت چین و چگلیم

5 رسته از هستی و پیوند هوا بسته با آن بت پیمان گسلیم

6 هدیه ئی نیست که مقبول شود جان، ز جانانه خود منفعلیم

7 من بدل دارم و پروانه بپر هر دو از آتش او مشتعلیم

8 آن سفر کرده که دل همره اوست غیر ما نیست که دنبال دلیم

9 بنده مالک و مسجود ملک آدم منتظم معتدلیم

10 همره ماست دو صد قافله دل همگی بر همگی مشتملیم

11 همه مستغرق توحید صفا فانی و باقی لاینفصلیم

عکس نوشته
کامنت
comment